انصار صاحب الزمان(عج) منتظران ظهور
|
بر لب آبم و از داغ لبت میمیرم هر دم از غصّهی جانسوز تو، آتش گیرم
مادرم داد به من درس وفاداری را عشقِ شیرین تو آمیخته شد با شیرم
بوتهی عشق تو کرده است، مرا چون زر ناب دیگر این آتش غمها ندهد تغییرم
اکبرت کشته شد و نوبتم آخر نرسید سینهام تنگ شد از بس که بُوَد تأخیرم
تا که مأمور شدم، علقمه را فتح کنم آیت قهر بیان شد ز لب شمشیرم
سایهی پرچم تو کرد سرافراز، مرا عشق تو کرد عطا، دولت عالمگیرم
کربلا، کعبهی عشق است و من اندر احرام شد در این قبلهی عشّاق، دو تا تقصیرم
دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد چشم من داد از آن آب روان، تصویرم
باید این دیده و این دست دهم قربانی تا که تکمیل شود، حجّ من و تقدیرم
زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک تا کنم دیده فدا، چشم به راه تیرم
وصل شد، حال قیامم ز عمودی به سجود بیرکوع است، نماز من و این تکبیرم
بدنم را به سوی خیمهی اصغر نبرید که خجالتزده زآن تشنهلب بیشیرم
تا کند مدح ابوالفضل، امام سجّاد نارسا هست، «حسان»! شعر من و تقریرم منبع : شعر مرحوم استاد حبیب الله چایچیان(حسان) پایگاه تخصصی کرب و بلا /شعر احرام عشق /حسان موضوعات مرتبط: مناسبات مذهبی، حسینی، هیئتی برچسبها: محرم الحرام, محرم, حسان [ یکشنبه چهاردهم مرداد ۱۴۰۳ ] [ 21:14 ] [ انصار صاحب الزمان(عج) ]
[ ]
|
|
هرگونه کپی برداری و استفاده از طرح ها، عکس ها، ویدئو ها، بخش های مختلف و مطالب وبگاه فقط با ذکر منبع بلامانع است |